کتابخانه فارسی ایرانیان – معرفی کتاب های برتر

کتابخانه آنلاین- نام کتاب های ایرانی – فهرست کتاب های فارسی و انگلیسی – قیمت کتاب های فارسی – دانلود کتاب های الکترونیکی

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز دانلود کتاب دانلود رایگان کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟

    کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟

    «من میخواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمی‌تواند.» این‌ها جملاتی از «کاوه گلستان»، فیلمبردار و خبرنگار ایرانی و پسر «ابراهیم گلستان» است که در آغاز کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد آمده است. رمان جذابی که مانند تکه‌های یک پازل در هم پیچیده است. مهدی رضایی این رمان را نوشته است و در آن دیوانگی را به تصویر کشیده است. دیوانگی‌ای که از شخصیت اول رمان آغاز می‌شود و به شکل مسری تمام جامعه‌ی اطرافش را در برمی‌گیرد.

    کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد اولین اثر مهدی رضایی، نویسنده و بنیان‌گذار «کانون فرهنگی چوک» است. این کتاب را «نشر افکار» سال 89 در ایران منتشر کرده است.

    مهدی رضایی داستانش را در 6 فصل نوشته است. داستانی که راوی آن آرمان پاکروان، همان دیوانه‌ی داستان، یک معلم دبیرستان است و ماجراهای مختلفی از قتل و خیانت و عاشقی را بیان می‌کند. برهمکنش میان آرمان و همسرش روزنامه‌نگارش نگار، همسایه‌ای وبلاگ نویس به نام آقای شاهی، شخصیت خیالی‌ای به نام نسترن که راوی در ذهنش با او حرف می‌زند و شخصیت‌های دیگر، تکه‌های پازل مهدی رضایی را شکل می‌دهند.

    مهدی رضایی تکه‌هایی از نوشته‌های وبلاگ آقای شاهی را در داستان آورده است. منتقدان معتقدند نویسنده از این تکنیک استفاده کرده است تا بدون دخالت مستقیم در متن بتواند نظرات خودش را منتقل کند.

    رمان خطوط داستانی مختلفی دارد و موازی باهم روایت می‌شوند. بر خلاف آن چه معمول است در پایان رمان رضایی ، ارتباط خطوط داستانی با هم کشف نمی‌شود بلکه حتی بعضی از روایت‌ها در نیمه‌ی راه فراموش می‌شوند. در رمان مهدی رضایی نتایج ناشی از اتفاقات مدنظر نیستند بلکه خود اتفاقات است که اهمیت دارد.

    کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد را «خالد فاتحی» به کردی برگردانده و در کردستان عراق منتشر شده است. این اثر به زبان انگلیسی نیز ترجمه و در آمریکا چاپ شده است.

    چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟ 
    چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟

    بریده ای از کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟ 

    حرفش را ادامه نمی‌دهد. به صداها بیشتر توجه می‌کنم. صدا از طبقه خودمان است. صبحانه را نخورده و می‌روم به سمت در. در را باز می‌کنم. در خانه‌ی شاهی باز است و چند نفری در حال رفت و آمد هستند. همه شان لباس شخصی دارند. چرا کسی لباس پلیس به تن نکرده؟ جلوتر می‌روم و به داخل نگاه می‌کن. چند نفر مشغول جمع کردن اثاثیه‌ی خانه هستند. چشمم به سرگرد می‌افتد. به من نگاه می‌کند. شق و رق جلو می‌آید.

     درشتی هیکلش مانع از آن می‌شود که داخل را ببینم.

    -کاری داشتید؟

    -نه می‌خواستم ببینم چه خبر است. گفتم نکند دزد آمده باشد.

    -نه دزد نیامده، ما هستیم. بفرمائید منزلتان.

    در صدایش خشمی را احساس می‌کنم که می‌خواهد مرا دک کند. چند لحظه‌ای خیره نگاهش می‌کنم تا بفهمد از لحنش خوشم نیامده. در همین حین چندنفری که کامپیوتر و بعضی از کشوهای میز را به دست دارند، از خانه بیرون می‌آیند. خودش را از جلو در می‌کشد کنار. می‌روم سمت واحدم. در را که می‌خواهم ببندم بازهم نگاهم می‌افتد به سرگرد و می‌پرسم: ببخشید می‌خواستم بپرسم که سوراخ روی گلوی آقای شاهی را که دیدید؟

    چند لحظه‌ای خیره نگاهم می‌کند و می‌خواهد بفهماند که از سوالم خوشش نیامده. با صدایی بلندتر از قبل می‌گوید بفرمائید منزلتان.

    نگاهش می‌کنم. پوزخندی می‌زنم و در را می‌بندم. نگار رنگش پریده و می‌گوید: چی بود؟

    -هیچی، پلیس بود.

    -فکر کردم آقای شاهی است.

    -چرا فکر کردی آقای شاهی است؟

    -نمی‌دانم، همین طوری فکر کردم.

    -آقای شاهی مرده عزیزم، صبحانه‌ات را بخور.

    دوباره صدای زنگ در بلند می‌شود. از اینکه در صبحانه خوردنم این همه وقفه می‌افتد عصبی می‌شوم. می‌روم در را باز می‌کنم. سرگرد جلوی در ایستاده و می‌گوید: می‌خواستم به شما اخطار بدهم که به هیچ وجه موضوع آقای شاهی را پیگیری نکنید. وگرنه عواقب بدی در انتظارتان است.

    نگاهش می‌کنم و حرفی نمی‌زنم. او هم حرفی نمی‌زند. شاید منتظر است بگویم: بله من چیزی را پیگیری نمی‌کنم. این جوابم باب میلش است. پس نمی‌گویم. می‌گویم: موضوع قتل آقای شاهی یا هرکس دیگری به من ربطی ندارد که بخواهم پیگیری کنم. مگر شما مسئول پیگیری این قتل نیستسد؟ من هم یک معلم هستم. شما کار خودتان را بکنید من هم کار خودم را.

    مشخصات کتاب

    • نویسنده/نویسندگان: مهدی رضایی
    • مترجم: به کردیخالد فاتحی
    • ناشر: نشر افکار
    • موضوع: رمان
    • تعداد صفحات: 130 صفحه

    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : faride

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار