معرفی کتاب پاییز 32
کتاب پاییز 32 از جدیدترین های نشر چشمه است که به قلم رضا جولایی نوشته شده است و از سوی انتشارات چشمه به چاپ و نشر رسیده است.ریگ جن، فصل بادهای یخزده، پاییز ۳۲، همهٔ جهانهای ممکن، سحرگاه بیست و هشتم، هجوم، شامگاه برفی و سبزپری، زردپری نام داستانهای این مجموعهاند. تمامی داستان های این مجموعه مربوط به دوران بعد از جنگ جهانی دوم می باشد تا زمان کودتای 28 مرداد.
جملاتی از کتاب پاییز ۳۲
ساعت یازده و نیمِ شب بود که به آن شهر کوچک رسیدیم. مقصد من آنجا نبود، اما بارش برفِ سنگین ما را متوقف کرد. اتوبوس از نوع لاریهای زمان جنگ بود. جلوتر از آن نمیتوانست برود. تا آنجا را هم بهزحمت آمده بود. هنگام غروب، سر پیچ گردنهای لیز خورد و بعد از چندبار چرخیدن به چپوراست، که جیغ مسافران را درآورد، لبِ سراشیبیِ تندی از حرکت ایستاد. قسم میخورم که فرشتهها آن را متوقف کردند وگرنه بیشک به درهای که تهِ آن دیده نمیشد سقوط میکردیم. تلاشهای راننده و شاگردش برای به حرکت درآوردن مجدد اتوبوس به جایی نرسید بلکه آن را بیشتر متمایل به شیبِ دره کرد. برف شدیدی میبارید. هیچ خودروِ دیگری از راه نرسید. روستایی هم در آن نزدیکی نبود. دو ساعتی در سرمای اتوبوسِ بخارگرفته منتظر ماندیم. راننده و شاگرد او حاضر نبودند برای آوردن کمک راهی شوند ــ داستانهای زیادی از هجوم گرگها شنیده بودند ــ و دیگران را هم به طور مؤکد از این کار نهی کردند. میگفتند امکان ندارد کسی پای پیاده راهی شود و به گلهای گرگ برنخورد.
تا زمانی که هوا به طور کامل تاریک نشده بود مسافران که اکثراً دهاتیهایی بودند با بقچه و بندیل، به غرولند زیرلبی اکتفا میکردند؛ بعضی هم برای کارهای ضروری بیرون میرفتند و شتابزده، درحالیکه برف بر سرورویشان نشسته بود، بازمیگشتند. چند نفری بقچههای خود را باز کردند و چند لقمه نان و شیره یا چیزی مثل این در دهان بچههایشان گذاشتند.
هوا که تاریک شد، سرما هم شدیدتر شد. راننده ناچار اتوبوس را روشن کرد اما بخاریِ آن نفس نداشت. بیتابیِ بچههای کوچکتر آغاز شد و بعد نگرانیِ بزرگترها. اگر ناچار میشدند شب را در این اتوبوس بگذرانند چه؟ تازه متوجه شده بودم ــ و به کسی هم چیزی نگفتم ــ که در نقطهای از کوهستان بودیم که خطر ریزش بهمن وجود داشت. سرما آزارنده شده بود.
حوالی هشت شب، یکی از مسافران متوجه نوری در دوردستها شد که لحظهای در پشت تپههای روبهرو درخشیده و ناپدید شده بود. دیگران چیزی ندیده بودند اما هیجانی در جماعت نیمهیخزده پدیدار شد. همه نیمخیز شده بودند و با عجله بخار شیشهها را پاک میکردند اما چیزی نمیدیدند.
مشخصات کتاب پاییز 32
نویسنده : رضاجولایی
انتشارات : چشمه
تعداد صفحات : 173 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...