معرفی کتاب چشم سگ
مجموعه داستان چشم سگ عنوان سومین اثر عالیه عطایی است. این کتاب 7 داستان کوتاه را دارا است که نویسنده برای بعضی از آنها جوایزی کسب کرده است. داستانهای این مجموعه به ترتیب عبارتاند از: «شبیه گالیله»، «پسخانه»، «شب سمرقند»، «ختم عمه هما»، «سی کیلومتر»، «اثر فوری پروانه» و «فیل بلخی». این کتاب اولین بار در سال 1398 از سوی انتشارات چشمه راهی بازار نشر شد و تا امروز با استقبال خوبی از سوی علاقهمندان رو به رو شده است.
بخشی از کتاب چشم سگ
اتوبوس میایستد. به زحمت چشمانم را باز میکنم: ایست بازرسی شریفآباد. هنوز نیم ساعت برای خوابیدن
وقت دارم. به آن پهلو میچرخم و چشمانم را میبندم. بغلدستیام تكانم میدهد. مأموری بالای سرم ایستاده و چیزی میگوید. نمیشنوم. گوشم را از زیر روسری در میآورم. به بیرون اتوبوس اشاره میکند. سمعک را توی چمدان گذاشتهام که بیصدا بخوابم. پدر وسواس عجیبی در مورد استفاده از سمعک داشت. آلمانیاش را سیصد هزار تومن گرانتر از چینیاش خریده بود، اما باز هم میگفت «فقط وقتی مجبوری، اون هم زیر مقنعه.»
دانشجوی سال دوم بودم و هنوز کسی نفهمیده بود که نمیشنوم.
در واقع اگر سمعک بگذارم میشوم کمشنوا، وگرنه گوش چپم کلا نمیشنود. دانشگاه که قبول شدم آقای ابطحی، رانندهی اتوبوس، آشنای بابا درآمد و قرار شد ماهی یک بار از تهران به بیرجند و از بیرجند به تهران را با هم برویم و هوایم را داشته باشد. مسیر زمینی تهران به بیرجند، با در نظر گرفتن توقف ناهار و شام و نماز، سرجمع بيست و دو ساعت بود. هفتهی دوم شروع ترم بود. جلو آبخوری، داشتم لیوان را پر میکردم که پاسر سماوات سمعک را دید. برای دانشجویان هنر گذاشتن مقنعه اجباری نبود و همین کار را خراب کرد: گوش چپم از شال بیرون افتاده بود. یاسر سماوات بچهی کرج بود و تا حدودی تهرانی محسوب میشد؛ پرادا و شلوغ. با خودم گفتم یاسر سماوات که فهمید، یعنی همهی دانشکده فهمیدهاند! گوش به زنگ بودم ببینم کی بچهها را خبر میکند. سه روز بعد گفت «مرجان، می آی بریم سینما؟ سینما فرهنگ تارکوفسکی گذاشته لامصب».
از اتوبوس پیاده میشوم، یک پسر افغان کنار مأمور ایستاده که صورتش را میبینم، صدایش را نمیشنوم، ولی دارد حرف میزند. از حالت مغولی چشمهاش میفهمم که افغان است. در بیرجند که زندگی کنی، به خوبی افغانی را از ایرانی تشخیص میدهی. نکند اینها فکر کردهاند من هم افغانم؟
مأمور به در ورودی پاسگاه اشاره میکند؛ دری سبزرنگ و آنقدر بزرگ که کامیون هم از آن رد میشود. زنی دم در تحویلم میگیرد و به داخل ساختمان اشاره میکند. گیج و خوابآلودم. احتمالا نزدیک نماز عصر است. شاید هم اذان دادهاند و من خواب بودهام. داخل ساختمان راهرو درازی است با درهای کرم رنگ.
مشخصات کتاب چشم سگ
نویسنده : عالیه عطایی
انتشارات : چشمه
تعداد صفحات : 148 صفحه
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...