کتابخانه فارسی ایرانیان – معرفی کتاب های برتر

کتابخانه آنلاین- نام کتاب های ایرانی – فهرست کتاب های فارسی و انگلیسی – قیمت کتاب های فارسی – دانلود کتاب های الکترونیکی

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز دانلود کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

    کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

    قصه‌های جنگ پایانی ندارد. جنگ‌ها همیشه تا سالیان سال پس‌از پایان، همچنان قربانیان خود را می‌گیرند. جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ‌ترین فجایع بشری است که تعداد انسان‌هایی که تحت تاثیرش قرار گرفتند، از شماره خارج است. دختران و زنان روسی زیادی در این جنگ برای ارتش اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند، دخترانی که هرگز قهرمان جنگ به حساب نیامدند.

    جنگ چهره‌ی زنانه ندارد  یک کتاب مستند است. حتی شاید بتوان آن را یک اعتراف‌نامه نامید. جنگ چهره‌ی زنانه ندارد روایت خاطرات دختران و زنان روسی‌ ‌است که زمان «جنگ جهانی دوم» رویاهای دخترانه‌شان را به فراموشی سپردند و سرباز شدند. حضور زنان در جنگ به شکل معمول در نقش‌هایی مانند پرستاری و پزشکی بوده است. کمتر زنانی در تاریخ بوده‌اند که در خط مقدم جبهه حضور داشته‌اند. جنگ چهره‌ی زنانه ندارد روایت این زنان و دختران است. دختران جوانی که همگام با مردان اسلحه به دست گرفتند، تیراندازی کردند، پل ها را منفجر کردند و در جنگ مقابل قوای آلمان‌ها و اسیر و کشته شدند، تعداد این دختران به بیش از 500 هزار نفر می‌رسد.

    جنگ چهره‌ی زنانه ندارد
    جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

    بریده ای از کتاب جنگ چهره زنانه ندارد 

    درباره‌ی چکمه‌های مردانه و کلاه‌های زنانه: «ما توی زمین زندکی می‌کردیم… مثل موش کور… بهار که می‌شد یه شاخه می‌آوردی و می‌ذاشتی رو تاقچه. تماشاش می‌کردی و شاد می‌شدی. آخه فردا ممکن بود نباشی. به این خاطر به خودت فکر می‌کنی و سعی می‌کنی شاخه رو به خاطر بسپاری… از خونه برای یکی از دخترها لباس زنانه‌ی پشمی فرستادن. ما حسودی‌مون می‌شد. با اینکه می‌دونستیم امکان پوشیدن لباس شخصی تو جنگ وجود نداشت. ارشدمون که مرد بود غر زد و گفت:«بهتر بود واسه‌ت ملافه می‌فرستادن. فایده‌اش بیشتر بود.» ما ملافه نداشتیم، بالش هم نداشتیم. رو شاخه‌ها می‌خوابیدیم، روی کاه. اما من یه جفت گوشواره داشتم که همیشه از بقیه مخفی می‌کردم، قبل از خواب گوشواره‌ها رو می‌ذاشتم رو گوشم و باهاشون می‌خوابیدم

    وقتی برای اولین بار مجروح شدم، نه می‌تونستم بشنوم، نه می‌تونستم حرف بزنم. به خودم گفتم اگه نتونم دیگه صحبت کنم، خودم رو می‌ندازم زیر قطار. منی که این‌قدر قشنگ می‌خوندم یک دفعه صدام رو از دست دادم. خوشبختانه صدام برگشت. احساسا خوشبختی می‌کردم، وقتی گوشواره‌هام رو گوشم کردم رفتم سر پست نگهبانی، از خوشحالی فریاد می‌زدم:«جناب سروان، نگهبان فلانی گزارش می‌دهد»

    «ببینم این چیه؟»

    -«یعنی چی که چیه؟»

    -«گم شو از این‌جا!»

    -«چی شده مگه؟»

    «فوراگوشواره‌هات رو در بیار!چه وضعشه؟ توسربازی؟»

    جناب سروان خیلی خوشتیپ بود. همه‌ی دخترها به نوعی عاشقش بودن. اون همه‌ش به ما می‌گفت که تو جنگ فقط سرباز احتیاجه! فقط و فقط سرباز!… اما ما دلمون می‌خواست که زیبا هم به نظر بیایم… تمام جنگ می‌ترسیدم که پاهام معلول شن. پاهام خیلی خوش‌تراش و قشنگ بودن. مردها چی؟ زیاد هم مهم نیست اگه پاهاشون رو از دست بدن. در هرصورت همه اونا رو قهرمان می‌دونن. شوهری که همه آرزوش رو دارن! اما اگه زنی معلول بشه، سرنوشتش تباه میشه. سرنوشت زنانه‌ش…»

    مشخصات کتاب

    • نویسنده/نویسندگان: سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ
    • مترجم: عبدالمجید احمدی
    • موضوع: مستند
    • تعداد صفحات: 364 صفحه

    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : faride

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار